چه چیزی باعث نوآوریهای بزرگ قرن گذشته شد؟ در دهههای اولیه قرن بیستم، مجموعهای از فناوریها شروع به تغییر زندگی روزمره با سرعت و وسعت ظاهراً بیسابقهای کرد. در این عصر مصرف کنندگان می توانند از خودروهای مقرون به صرفه استفاده کنند. خدمات تلفنی راه دور، شهرها را به هم متصل کرد. برق و پخش رادیویی وارد خانه ها شد.
روش های جدید برای ساخت کود مصنوعی انقلابی را در کشاورزی به همراه داشت. و در افق، هواپیماها نوید یک تحول اساسی در سفر و تجارت را می دادند.
همانطور که توماس پی. هیوز، مورخ فناوری خاطرنشان کرد: «مخترعان بسیار پرکار اواخر قرن نوزدهم، مانند [توماس] ادیسون، ما را متقاعد کردند که در آفرینش دوم جهان نقش داشتهایم.» در دهه 1920، این جهان – کاربردی تر، پیچیده تر و راحت تر – به وجود آمد.
شخصیتهای عمومی مانند ادیسون یا مثلا هنری فورد اغلب به عنوان مخترع توصیف میشوند. اما واژهای متفاوت، واژهای که در حدود دهه 1950 مطرح شد، در توصیف ایدههای فنآوری که راه را برای زندگی مدرن میسازد مناسبتر به نظر میرسد: نوآوری. در حالی که ریشه آن به حدود 500 سال قبل برمی گردد (در ابتدا برای توصیف یک ایده جدید قانونی و سپس مذهبی استفاده می شد)، محبوبیت این کلمه یک پدیده پس از جنگ جهانی دوم بود. به گفته مورخ علم فقید بنوا گودین، افزایش این اصطلاح احتمالاً مدیون جوزف شومپیتر، اقتصاددان اتریشی-آمریکایی است.
شومپیتر در نوشتههای آکادمیک خود استدلال کرد که اقتصادهای پر جنب و جوش توسط نوآورانی هدایت میشوند که کارشان جایگزین محصولات یا فرآیندهای موجود شده است.
چه چیزی باعث نوآوریهای بزرگ قرن گذشته شد؟ ، شومپیتر در سال 1911 نوشت: «نوآوری، معرفی بازار یک نوآوری فنی یا سازمانی است، نه فقط اختراع آن». برای مثال، اختراعی مانند فرآیند فریتز هابر برای ساخت کود مصنوعی، که در سال 1909 توسعه یافت، گامی چشمگیر به جلو بود. با این حال، آنچه کشاورزی جهانی را تغییر داد، تلاش صنعتی گسترده برای تبدیل آن اختراع به یک نوآوری بود – یعنی جایگزینی یک فناوری محبوب با چیزی بهتر و ارزانتر در مقیاس ملی یا جهانی.
در دوران اواسط قرن، یکی از قهرمانان برجسته قابلیتهای نوآوری آمریکا، وانوار بوش، دانشگاه MIT بود. در سال 1945، بوش بر روی یک گزارش برجسته کار کرد – با عنوان معروف “علم، مرز بی پایان” . این گزارش از نقش فدرال بزرگ در تأمین مالی تحقیقات علمی حمایت می کرد.
اگرچه بوش در واقع از کلمه نوآوری در گزارش استفاده نکرد، اما مانیفست او هدفی را برای نهاد علمی و صنعتی ایالات متحده ارائه کرد: چشم اندازهای نوآورانه بزرگی در پیش است، به ویژه در الکترونیک، هوانوردی و شیمی و ایجاد این آینده به توسعه منبعی از بینش های علمی جدید بستگی دارد.
اگر چه نوآوری به گنجینه ای غنی از اکتشافات و اختراعات بستگی داشت، فرآیند نوآوری اغلب، هم در ماهیت و هم از نظر پیچیدگی، با آنچه در آزمایشگاه های علمی رخ می داد، متفاوت بود. یک نوآوری اغلب به تیم های بزرگتر و تخصص بین رشته ای بیشتری نسبت به یک اختراع نیاز دارد.
از آنجایی که این تلاشی بود که تحقیقات علمی را به فرصت های بازار مرتبط می کرد، به همین ترتیب هدف آن این بود که هم مقیاس و هم تأثیری در سطح جامعه داشته باشد. همانطور که رادیو، تلفن و هواپیما ثابت کرده بودند، پذیرش گسترده یک محصول نوآورانه، عصر تغییرات تکنولوژیکی و اجتماعی را آغاز کرد.
هدف شرکتهای بزرگی مانند جنرال الکتریک یا امریکن تلفون اند تلگراف، که در آن زمان انحصار تلفن ملی بود، «در مقیاس» کردن اختراعات در بازارهای بزرگ بود. در واقع، در آزمایشگاه های بل، که به عنوان بازوی تحقیق و توسعه AT&T خدمت می کرد،
مهندس با استعدادی به نام جک مورتون شروع به فکر کردن به نوآوری به عنوان “نه فقط کشف پدیده های جدید، نه توسعه یک محصول یا تکنیک ساخت جدید، و نه ایجاد یک بازار جدید در عوض، فرآیند این است که همه این چیزها با هم به روشی یکپارچه در جهت یک هدف صنعتی مشترک عمل می کنند.
مورتون کار سختی داشت. سوابق تاریخی حاکی از آن است که او اولین کسی در جهان است که از او خواسته شد بفهمد که چگونه ترانزیستور را که در دسامبر 1947 کشف شد، از یک اختراع به یک نوآوری تولید انبوه تبدیل کند. او انرژی فوقالعادهای را برای تعیین تکلیف خود گذاشت – شغلی که در اصل بر حرکت فراتر از لحظات اورکای علم و سوق دادن فناوریهای قرن به مناطق جدید و ناشناخته متمرکز بود.